دریا باشیم و با امواج خروشانمان، صداقت را به ساحل آوریم تا همه بدا نند
زندگی...
همین امواج خروشا نی ست که باید بصیرت دیدن روزهای پر تلاطمش را هم داشت
نه اینکه خود را به بیراهه زد و گمان برد که فقط حادثه ها در کمین دیگران است.
صخره باشیم در مسیر رود خانه ها...
تا روح مان را از کینه و نفرت جلا بخشیم تا همه بدا نند کاشتن بذر کینه و نفرت
در
دلمان به درختی تناور مبدل خواهد شد که دیگر با تبر تیز عشق هم نمی توان تکه
تکه اش کرد.
کوه باشیم بر سر راه دشواری های زندگی...
تا همه بدا نند صبر و استقامت ازان کسانی خواهد شد که در پیچ و تاب های روزگار،
پای خویش را چون کوه به زمین بفشارند.
پرنده باشیم در وجود دیگران وصعود کنیم...
تا همه بدا نند بال وپر عشق نصیب کسانی خواهد شد که جرأت پرواز را داشته
باشند.
سیبی باشیم بر لبان دیگران...
تا گویای طعم شیرین زندگی شویم.
ولی افسوس...
که ما انسا نیم ، زاییده شده از خاک...
و انسان توان دریا شدن ، کوه بودن و صخره ما ندن را ندارد
اما...
میدا نیم
خوشبختی ، در دستان کسانی ست که پا فرا تر از ذات آدمیت نها دند.